درهم
یه دزفولی
|
|
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 آذر 1398برچسب:عکس,سوژه های داغ ایرانی,طنز,خنده,عکس جالب,عکس ماشین,مزدا,مزدا 3,هیوندا, توسط علیرضاSRR
|
عکس های سوژه های ایرانی ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:ضدپسر,طنز,طنز اجتماعی,طنزخانواده,همسر,همسریابی,زن باکلاس, توسط علیرضاSRR
|
مرکز همسریابی ........ ضدپسر جالبه حتما بخونینش ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:طنز,طنز اقایان, طنزخانمها,طنز اجتماعی,ضدپسر,ضددختر, توسط علیرضاSRR
|
این سوالی است که برای قرن های متمادی بی پـاسـخ مـانـده اسـت… اما حالا ما می خواهیم پاسخ آنرا به شما بدهیم اگر در خانه بمانید و کارهای خانه را انجام بدهید… شما یک مرد لوس و مامانی هستید فقط اگر خانمتان را بر بالای یک سکو بگذارید و از او در مقابل موش ها محافظت کنید… شما یک مرد هستید در نهایت… مردها زودتر می میرند چون خودشان اینطور می خواهند که از دست خانم ها نجات پیدا کنند ! نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:طنز,طنز اجتماعی,طنزخانواده,طنزپسر,دختر, توسط علیرضاSRR
|
اقا داماد چی کارن؟؟! قسمت اول ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:طنز,طنز مرد,طنز دختر,ضدپسر,احمق,افسانه, توسط علیرضاSRR
|
يه پري افسانه اي به يه مرد ميگه: يه آرزوت رو بگو تا برآورده كنم. مرده ميگه: يه كاري كن كه زنم حسابي احمق بشه تا بتونم با خيال راحت بهش دروغ بگم و هي مچم رو نگيره. پريه قبول ميكنه و ميگه: برو خونه تون. آرزوت رو برآورده كردم. مرده خوشحال ميره خونه, ميبينه زنش تبديل به يه مرد شده نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:ضد دختر,طنز,طنز اجتماعی,طنز خانوادگی,طنز مرد و زن, نقطه جوش زن, پسرا بخونند,, توسط علیرضاSRR
|
انواع مختلف زن امیدوارم دخترا تو نظرات منو نکشن مخصوصا نظرات خصوصی ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ جمعه 13 آبان 1390برچسب:طنز,طنز زن,دختر ,پسران,دختران قدیمی,طنز جالب, توسط علیرضاSRR
|
زن های قدیم و جدید ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:طنز,طنز اجتماعی,طنزخانواده,طنز سرکاری,طنز دختران,طنزمردان,لطیفه, توسط علیرضاSRR
|
زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره .. قانون طلايي اول: بايد زني داشته باشيد که در کارهاي خانه کمک کند، خوب آشپزي کند، گردگيري کند....
قانون طلايي دوم: بايد زني داشته باشيد که سرگرمتان کند، شما را بخنداند، باعث فراموشي غصه شود... قانون طلايي سوم: بايد زني داشته باشيد که بتوانيد به او اطمينان کنيد و مطمئن باشيد هيچوقت به شما دروغ نميگويد... قانون طلايي چهارم: بايد زني داشته باشيد که در کنارش به آرامش برسيد و از بودن با او لذت ببريد... قانون طلايي پنجم: خيلي خيلي مهم است که اين چهار زن از وجود يکديگر بيخبر باشند!
بعد از یه عمر اپ کردم با یه مطلب دزدی از وب های دیگه نوشته شده در تاريخ جمعه 22 مهر 1390برچسب:مطلب طنز,ضددختر,مطلب جالب,خنده دار,باحال,کل کل, توسط علیرضاSRR
|
پرسش های 4گزینه ای در مورد رانندگی خانم ها ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:طنز,طنز درباره کچلی,بی مویی,راه های بی مو شدن,زمان سکته,استرس,, توسط علیرضاSRR
|
من همیشه به کچل ها حسادت می کردم. بعد از خواندن این خبر، یک دلیل دیگر به دلایلم برای حسادت اضافه شد... ادامه مطلب... طنز برتری مرد ها به زن ها ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ جمعه 8 مهر 1390برچسب:طنز,تفاوت دختر پسر,دانشگاه,خوابگاه,دانشگاه از نظر دختر پسر,مطلب خنده دار, توسط علیرضاSRR
|
حقیقت دانشگاه از دید دختر پسرها اگر از پسرهاي پشت كنكور بپرسيد براي چه ميخواهند به دانشگاه بروند جواب حقيقي آنها اين خواهد بود: دختربازي . ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:مطالب طنز,بهترین مطالب طنز,جدیدترین مطالب طنز,سرانجام قصه چت,شعر,طنز باحال,طنز90, توسط علیرضاSRR
|
سلام یه مطلب گذاشتم فقط پسرایی که جنبشو ندارن نخونن مرسی ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ جمعه 1 مهر 1390برچسب:دختر,12سالگی,ویژگی دخترا,طنز,مطلب جالب,خنده دار,, توسط علیرضاSRR
|
ازبچگی تا120سالگی دخترا ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:طنز,مطلب طنز,چت,احکام,احکام چت کردن,حد در اسلام,حداینرنتی,صیغه,صیغه مجازی,, توسط علیرضاSRR
|
احکام چت در اسلام{طنز} . ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:داستان,داستان جالب,پیرمرد,کودکان,داستان خواندنی, توسط علیرضاSRR
|
يك پيرمرد بازنشسته، خانه جديدی در نزديكی يك دبيرستان خريد. يكی دو هفته اول همه چيز به خوبی و در آرامش پيش می رفت تا اين كه مدرسه ها باز شد. در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلی كلاسها سه تا پسربچه در خيابان راه افتادند و در حالی كه بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چيزی كه در خيابان افتاده بود را شوت می كردند و سروصداى عجيبی راه انداختند. اين كار هر روز تكرار می شد و آسايش پيرمرد كاملاً مختل شده بود. اين بود كه تصميم گرفت كاری بكند.
روز بعد كه مدرسه تعطيل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا كرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خيلی بامزه هستيد و من از اين كه می بينم شما اينقدر نشاط جوانی داريد خيلی خوشحالم. منهم كه به سن شما بودم همين كار را می كردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بكنيد. من روزی ١٠٠٠ تومن به هر كدام از شما بچه ها خوشحال شدند و به كارشان ادامه دادند. تا آن كه چند روز بعد، پيرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببينيد بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی تونم روزی ١٠٠ تومن بيشتر بهتون بدم. از نظر شما اشكالی نداره؟ بچه ها گفتند: «١٠٠ تومن؟ اگه فكر می كنی ما به خاطر روزی فقط ١٠٠ تومن حاضريم اينهمه بطری نوشابه و چيزهای ديگه رو شوت كنيم، كورخوندی. ما نيستيم.» و از آن پس پيرمرد با آرامش در خانه جديدش به زندگی ادامه داد. نوشته شده در تاريخ دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:ضد پسر,ضدمرد,مطلب خواندنی,جالب,ضایع شدن,, توسط علیرضاSRR
|
امیدوارم کسی ناراحت نشه نوشته شده در تاريخ یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:ضد دختر,ضدپسر,مطالب خواندنی,مطلب جالب,کل کل, دختر,پسر, توسط علیرضاSRR
|
خواص ازدواج براي خانمها قبل از ازدواج وزن ايده ال با چهره اي بشاش، بعد از ازدواج چاق و افسرده ومنزوي نوشته شده در تاريخ شنبه 26 شهريور 1390برچسب:راز رنگ ها,رنگ,روان شناسی,روان شناسی رنگ ها,رنگ دیوارها,شخصیت,راز,, توسط علیرضاSRR
|
رنگ دیوارها از شخصیت شما می گویند رنگ دیوارها مخصوصا اتاق خواب می تواند بر روحیه ی شما تاثیر بگذارد اگر می توانید رنگ دیوار اتاق را خودتان انتخاب کنید امتحان کنید کدام رنگ تا حد زیادی بازگو کننده شخصیت شماست در ادامه مطالب>>> ادامه مطلب... سلام من علیرضا هستم یه نفر که عاشق دوستاشه من ابن وبلاگ و ساختم تا دوستایی به گلی شما پیدا کنم پس هرکی دوست داشت این بنده ی حقیر دوستش باشم بهم بگه با تشکر راستی من تقریبا هر روز اپم هر کی خواست بهم سر بزنه نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:اس ام اس,اس ام اس روز,اس ام عاشقانه,اس ام اس خداحافظی,پیامک, توسط علیرضاSRR
|
تو بی من تنگدل، من بی تو دل تنگ / جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ فلک دوری به یاران می پذیرد / به خورشیدش بماند داغ این ننگ . . .
قاصد که ازو به من خبر هیچ نگفت گفتم که: تو را یار مگر هیچ نگفت؟ گفتا که: چرا، بگفتم آن گفته بگو آهی به لب آورد و دگر هیچ نگفت . . .
. . دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای / از دل ما چه به جا مانده که باز آمده ای ؟
.
.
.
گر نخل وفا بر ندهد، چشم تری هست / تا ریشه در آب است، امید ثمری هست
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل / در دامنش آویز که با وی خبری است . . .
.
.
.
از خرابی می گذشتم، منزلم آمد به یاد
دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد . . .
.
.
.
دانستی اگر سوز شبانروز مرا / دامن نزدی آتش جانسوز مرا
از خنده دیروز حکایت چه کنی / بازآی و ببین گریه امروز مرا . . .
.
.
.
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرحم نشد / ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد
در گلستان بوی گل بسیار بوییدم ولی / از هزاران گل، گلی همچون وفا پیدا نشد . . .
.
.
.
ناصحا، بیهوده میگویی که دل بردار از او ، من به فرمان دلم، کی دل به فرمان من است ؟
.
.
.
گفتم دل و جان در سر کارت کردم / هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که بکنی یا نکنی؟ / آن من بودم که گرفتارت کردم
(عطار)
.
.
سالها شد که رخ زرد مرا دوست ندید / بس که خون جگر از دیده روان است مرا . . .
.
.
.
عشق من با خم ابروی تو امروزی نیست / دیرگاهی ست کزین جام هلالی مستم . . .
(حافظ)
.
.
.
حاصلم درد دل است از دل بی حاصل خویش / به که گویم من دلسوخته درد دل خویش . . .
.
.
.
دلی بستم به آن عهدی که بستی / تو آخر هر دو را با هم شکستی . . .
.
.
.
غم ساخت کار دل، ز نوا می توان شناخت / ظرف شکسته را، ز صدا می توان شناخت . . .
حالم عوض میشه شادمهر نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:دانلود,اهنگ جدید,اهنگ شادمهر,شادمهر عقیلی,حالم عوض میشه,اهنگ ایرانی,, توسط علیرضاSRR
|
سیر تکاملی زنان از سال 1230 تا 1400 ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ 9 مهر 1389برچسب:زن,زن مدل دار,زن روز,زن وکامپیوتر,زن شناسی, مردا بخونن,ضد دختر,ضد زن,, توسط علیرضاSRR
|
نوشته شده در تاريخ 9 مهر 1389برچسب:ضد پسر,مطلب جالب,پسر,دختر را وارد شوند,پسرا نییاند تو,دختررابخونن,با جنبه هابخونن, توسط علیرضاSRR
|
ضد پسر .دختر پسرا حتما بخونند فقط قصد توهین به کسی رو نداریم پس برو ادامه مطالب>>>>>>>>>>>>>>> ادامه مطلب... نوشته شده در تاريخ 9 مهر 1389برچسب:کودک,دوچرخه,دعا,داستان,داستان کوتاه,داستان جالب,, توسط علیرضاSRR
|
گاه نومیدم .گاه امیدوار*************گاه ارامم و گاهی بی قرار گاه میخندم دلم شاد است وگاه******خسته ام لبریز از اندوه وآه گاه بر روی یک شقایق می کنم******شکوه از این قلب عاشق می کنم گاه می گویم سهمم این بود********آه از این چشم انتظاری ها چه سود است کاش این چشم انتظاری ها نبود*****کاشکی این بی قراری ها نبود گاه پشت پلک پنجره*************می شوم خیره به باغ خاطره با خودم می گویم که اخر یک سحر**باز می گردد عزیزم از سفر چشم من روشن به رویش می شود*خانه پر از رنگ و بویش می شود تصمیم شبیه ماهی است گرفتنش اسان،ولی نگه داشتنش دشوار است هیچ کس قفل بدون کلید نمی سازد،خداوند نیز هیچ مشکلی را بدون راه حل نمی گذارد هرگاه به اشتباه خویش ÷ی بردی،بی درنگ گامهایی برای اصلاح ان بردار تعادل ومیانه روی رمز موفقیت است ورمز تعادل،ماندن در لحظه هاست انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی چیزی را که میگوید باید حقیقت داشته باشد
اول مهر بود مانند همه بچه مدرسه ای ها با ذوق وشوق بیدار شد ودفتر وکتابهایش را در داخل کیف گذاشت ونشست سر سفره صبحانه.کنار تنها هم خانه اش.مادر مشغول اتو زدن روپوش مدرسه اش بود که دختر یاد تلفن دیشبش افتاد که گفته بود به مادرش:"مادر امروز 31شهریوره...باز هم دارم میگم اگه فردا کفشهای نو نداشته باشم من فردا به مدرسه نمی روم جلوی دوستام خجالت می کشم با کفشهای پارسالم بروم "دیروز عصر این را گفت و میدانست که مادرش نظافت چی رستوران است اخر شب دیر به خانه می اید سر شب خوابید.... صبحانه را که خورد با دلواپسی به سراغ جا کفشی رفت و با بیم وامید در کشو اول را باز کرد..همین که چشمش به کفشهای اسپورتی افتاد که بارها به مادرش گفته بود"به من ربطی نداره که گرونه.."خانه پر از خنده شد.به سوی مادر دوید و خواست دستش را ببوسد که سفیدی جای حلقه پدر خدا بیامرزش روی انگشت دوم دست چپ مادر توی ذوقش زد و...حالا او کفش داشت؛ولی پای رفتن نداشت...
نوشته شده در تاريخ 23 شهريور 1389برچسب:خواستگار,دختر,جوان,دوستی,فقیر,بد اخلاق,داستان,, توسط علیرضاSRR
|
دختر جوانی که آبرو دار بود واهاالی محل می دانستند که از زمان بیماری پدرش تمام وقتش را به مراقبت از پدرش می پردازد.داخل سوپر مارکت که بد اخلاق بود و خسیس رو به دختر کرد وگفت:"همین الان میگم که چوب خطتون پر شده...نسیه دختر با شرمندگی و عزت فراوان توامان گفت:"اگر اون مردی که توی خونمون خوابیده ضعف نکرده بود هرگز به شما روی نمی صاحب مغازه خواست دوباره نه بگوید که یک خانم میانسال و شیکپوش با چهره ای مهربان رو به مرد گفت:"هر چه ایشان میخوان بهشون بدهید...من پولش رو پرداخت می کنم..." مرد بد اخلاق صدایش رو به اسمان رفت:"ما اینجا گداخونه راه ننداختیم.شما هم لازم نیست پولتون رو به رخ من دختر جوان که زیبا هم بود با بغض از سوپر خارج شد زن میانسال نگاهی به مرد انداخت وگفت:"تقدیر این بود که همین لحظه اینجا باشم تا بفهمم پسرم قراره داماد چه خانواده ای بشه..." صاحب مغازه یخ کرد و خواست دنبال زن بدود.اما وقتی او را دید که کنار دختر جوان ایستاد وپرسید:"دختر خانم خوشگل شما ازدواج نکردی:"مرد بد اخلاق زد توی سر خودش! نوشته شده در تاريخ 29 شهريور 1389برچسب:واحه مصر,جندق,کویر,ایران,نایین,ایران شناسی,ایران گردی,کرمانشاه,کردستان,کردستان عراق,ماد,پارس, توسط علیرضاSRR
|
بگذار بمیرم ای خوبتر از گل ای پاکتر از قطره ی شبنم ای دل به تو محتاج من جز تو نخواهم ز دو عالم دل در تب سنگین خمار است ای دوست بهار است جز چشم تو هر چشم خمار است کیفیت چشمان تو چون جام شراب است ای چشم تو سر چشمه ی خورشید یک دم نگاهم کن صیاد منم ای آنکه به دام تو اسیرم بگذار که از پای بیافتم مستانه بمیرم ای هستیم ز تو ارزنده چه دارم؟ که به پای تو بریزم؟ در کوی وفایت چشمانم گر ندهد جان گر سر ندهم بر سر پیمان ای وای به من گر که به محشر پرسند چه کردی در راه محبت؟ آخر چه بگویم ؟از فرط
نوشته شده در تاريخ 18 شهريور 1389برچسب:عشق, توسط علیرضاSRR
|
پشت درب اطاق عمل نگرانی موج میزد. بالاخره دكتر وارد شد، با نگاهی خسته، ناراحت و جدی ... می دانید اگر پسر ها نبودند چی می شد؟
1-دیگه کی بود که دخترها مسخرشون کنن؟ 2-دیگه کی بود که با دیدن دخترها دست وپایش شل بشود؟ 3-دیگه کی بود که دخترها خرش کنند؟ 4-دیگه کی بود که دخترها سرشون داد بزنند؟ 5-دیگه کی بود که ساعت 7صبح مثل کشیکی ها دم در خونه دختر ها واسته؟(ونگهبانی بده؟) 6-دیگه کی بود که داداش دخترها به باد کتکش بگیره؟ 7-دیگه کی بود که برای عشق دخترها بخونه؟ 8-دیگه کی بود که بابا هر روز عین خر ازش کار بکشه؟ و...... حالا اگر دختر ها نبودند چی می شد؟ 1-دیگه کی بود که به بابا مربا بده ؟ 2-دیگه کی بود که پسرها را خمار کنه؟ 3-دیگه کی بود که پسر ها را سرکار بذاره؟ 4_دیگه کی بود که حال پسر ها را بگیره؟ 5-دیگه کی بود که عین فرشته مهربون که سر راه پینوکیو سبز بشه اونو از دروغ گویی باز داره؟ اینا به درخواست دخترا بود کسی ناراحت نشه جک و اس ام اس شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…
1-دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند |
تبادل
لینک هوشمند
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com |